افطاری خونه مامانی
پرهام قشنگم گل خوشبوی مامان سللللللللام....... جونم برات بگه دیروز رفته بودیم خونه مامانی(مامان مامان حدیث) افطاری....خاله الهه نا و عزیز جون (مامان مامانی) و دایی مجید (دایی مامان حدیث) هم تششریف اورده بودن.... خوش گذشت دور هم افطار کردیم و زیاد گفتیم و خندیدم.... اما پرهامم یه کم بی حوصله بود و زیاد برامون نمیخننیدید...... مادر به فدات بشه ...شما یه کم محیط ها شلوغ رو دوست نداری و کلافه میشی....هر وقت توی جمع هستیم نق نق میکنه قند عسسلمون این عکس جیگر طلامه وقتی میخواستیم از در بریم بیرون قربونه اون چششششات بشم من که اینقد درشت و خوشششمزس عروسکم دایی جون و امین و ارمان و پرها...
نویسنده :
حدیث مامان پرهام
16:15