شبه بیست و یک ماهه رمضان
پرهامه قشنگم پسرک باهوشه من سللللللللللللللللللللام مامان
دیشب شبه بیست و یکم بود و شبه قدر......شبه دعا و احیا.....
من وشما و بابا علی بعده افطاریه سررفتیم شهررو دور بزنیم ببینیم شبه شهادتی چه خبره و یه چایی صلواتی بخوریم و تاساعت یازده دوازده بیایم خونه و به دعاهامون برسیم.....
شما تاسوار ماشین شدیم اروم و بی صدا تو بغله مامان بیرونو نگاه میکردی و یه جیکتم درنمیومد ماههههههههههههههه تمام مامان....
مامان به شما لباسه مشکی هم پوشونده بود که اقا پسرمم هم لباسه عزای مولا به تن داشته باشه....(البته بعد خیس شدوبرات عوضش کرددم)
بعد رفتیم یه سربه خاله الهه نازدیم و ارمان قند عسلمون تاشمارودید یه شیرین زبونیایی میکرد که دلمون واسش غش میرفت....
سوپه شما رو گذاشته بودم توی کیفم دراوردم که بخوری بدو بدو رفته به مامانش میگه مامان داشوق بیده(قاشق بده)...
بعد اومده با کلی وروجک بازی که برای شما درمیورد تا یه جورایی سوپ خوردنتو بهم بریزه ولی تا من نگاش میکردم با محبت به شما میگفت(نی نی بوخور)الهی که من فداش شم که اینقد شیرین زبونه ...
پرهام از روزی که شما به دنیا اومدی هیچ کی مثله ارمان بوست نمیکرد و نوازشت نمیکرد محبتای ارمان واسه شما بسسسسسسسسسسسسیاره مادر بسیییییییار.....
اینم عکسای اون شبتون
بعد که اومدیم خونه شمارو خوابوندم و با تلوزیون پخشه مستقیم حرمه امام رضا علیه السلام احیا گرفتم ......خدا کنه خدا ازم قبول کنه و دعاهامودرحقه بقیه و خودمون اجابت کنه خدای مهرررررررررررربونم.....
پرهام قشنگه مامان ماه تمام من گل خوشبوی من هر وقت تو زندگیت از یه چیزایی یه کسایی یه زمانایی یه مکانایی دل ناز و مهربونت گرفتو درخواست ها و دعایی به درگهه خدای مهربون داشتی و هر وقت دلت شکست(خدا نکنه مامان من بمیرم نبینم دل پسرکم شکسته) از خدا بخواه که انس با خودشه وقرانشو بهت بده که قشنگترین دعاست.....مامان حدیث شبه قدربعد دعا برای بقیه سراسر برای سرسبزی باغه ارزوهای شما دعا میکرد......عزززززیزم
: پرهام شاهزاده زیبا روی ما تا این لحظه ، 5 ماه و 25 روز و 14 ساعت و 6 دقیقه و 48 ثانیه سن دارد