عروسک یازده ماهه من
پسمل خوشگله مامان عروسک خودم نازنازی خودم سلااااااااااااااااام خوشگله خودم یاززززززززززززده ماهه شد به لطف خدا قربونت برم که با هر رشد و پیشرفتت دل مامانت رو شاد میکنی....
این چند وقته پیشرفت هان خیلی بوده خوشگلم اما موفق به عکس گرفتن از همش نشدم.....
میایستی..................تاتی تاتی میکنی.................میخوای حرف
بزنی و کلمات زیادی رو میگی...........دندون اسیا داری در
میاری.........دست دستی و نانای نای هم که از نه ماهگی میکنی.......
از تخت و مبل خودت دیگه میای پایین........
خیلی خیللی هم باهوش و فرزی عروسکم ماشالا ماشالا هززززززززززززززززززززززززززززززززززززززار ماشششششششششالا.....
بفرمایید ادامه مطلب....
جونم برات بگه که ناگفته نمونه یه چند وقته برای دندنهای اسیا که داری در میاری یه کم بیقرار و بی حوصله هم شدی وروجکم.......خیلی هم گاز میگیری مادر به فدات......
امروز ظهر روی تخت خودت خوابیده بود من و بابا هم توی پذیرایی بودیم یهویی دیدیم یکی در اتاق رو باز کرد و گفت هوووووووو.......قربونت بشم من از رو تخت خودت اومده بودی رو تخت ما و از تخت ما اومده بودی پایین و بدون کوچکترین صدایی در رو باز کرده بود.......ننه زررررررررررررررررررررررررنگمی تو.........
روز دوشنبه 9دی هم برای اولی بار تاتی تاتی کردی وقتی فقط 10 ماه و 25 روزت بود......عززززززززززیز دلم.....البته ناگفته نمونه که مامان جون(مامان بابا علی) و عمه عاطفه هم خیلی کمکت کردن تاراه بیفتی کلی برات وقت گذاشتن و همش دستت رو گرفتن و اینور اونور بردن تا که راه بیفتی......قرررررررررررررررربونت بشم
تو بهترین هدیه خدا هستی نازززززززززززنازی من
این کلاه رو مامان جون وقتی بابا علی وعمه کوچولو بودن بافته.......
اینجاهم شب یلدا امسال و تو باما بودی امسال......
خونه مامانی و پرهام با پسرخاله هاش......
انینا هم عکسای یازده ماهگیت......
اینم یه نمونه ساده از خرابکاری ........سیدی های بابا علی و دسته ایکس باکس......وای وای
بایه گاز هممه چیزهای بادی رو سوراخ میکنی...
این هم عکسی که از تاتی تاتی ت در دست بود.....
مادر به فدات شه.....
شمارش معکوس برای سالروز تولد پرهام من شروع شده..........
روز شماری میکنم......
فدات بشم من باورم نمیشه اصلا.........